بس م لاه رحمان رحیم
اق میر زا= شوهر خواهر
بست بالا (بست پایین) = خیابان ضلع غربی(ضلع شرقی)منتهی به حرم مطهر در گذشته دورحریم ان محل امنی برای بست نشستن وپناه بردن بوده است
به سیب سرخ کشیدن = دمار ازروزگارکسی دراوردن
بیرجامه:زیرشلواری
بولکی = کیک پف کرده وتوخالی
بو قوروت مده = یعنی باب کش رفتن است
پیش اب=ادرار
تغارحلبی =کنایه از بی ارزشی وسیله ای که صاحب اش خیلی به ان مینازد مانند ماشین
تس مه = کمربند
توشله = تیله (توپک گرد شیشه ای بازی کودکان)
ترکمون = اصطلاحی برای اعلام خرابکاری کسی ( ترکمون زدن = ریدن )
تنبون =شلوار
تعفون = همان تعفن است (بوی بد)
تنگلی = کوزه کوچک (خراسان ج)
تنگه شه خرد کردن =اصطلاحی برای فائق امدن بکار
تی لیت = ریزکردن نان در ابگوشت
تیپ پا = اردنگی
توله دادن = هل دادن
چرب شیرین= نوعی حلوا برای مرده ها
چوری =النگو
چوغوک = گنجشک
چیلیک = ظرف نفت ومایعات
چره = ظرفی که عطاری ها ومغازه دارها برای برداشتن حبوبات بکار می بردند
چورنه =لوله (مانند چورنه سماور =شیرسماور)
چفت= محکم بودن (دولنگه در ویا دو چیز دیگر وقتی کاملا بهم نزدیک باشند)
چومبه = چاق (به وسیله ای برای به هم زدن دیگ شله هم میگویند)
چوخت =سقف
چول = در زبان محلی همان دول است (الت تناسلی بچه پسر)
حولی = حیاط (جنوب خراسان )
خانه طلبون = دعوت کردن عروس وداماد نو
خارگفته:خواهر بودن
خن تمه =کسی را میگویندکه طمع دارد(هم خدارامیخواهدوهم خرما را)
خیزه :کشوی کابینت
دادو خردو :نوزاد
دلنگون = اویزان
دوری= بشقاب
دمبولی = دم بریده
زلم زیمبو= کنایه از چیزهای کم ارزش مانند بدلیجات
زاری زرمه = التماس درخواست
زرت وپرت = حرف زیادی
سیبیس= یونجه
سه پلتگی : چراغ فیتیله ای
سوسلنگ =کنایه از لاغری وقد دراز ( به نوعی پرنده کوچک سیاه وسفید با دم بلند هم گفته می شود) پرستو
سیبچه = کنایه از ادم ناتوان که نباید عرض اندام کند
شابجی = خواهر
شلیته = شلوار (های بزرگ زنان کرد شمال خ) شولوول:تعادل نداشتن
شولوول:تعادل نداشتن
شونی = کهنه زیر بچه (قابل شستشودرقدیم)برای کم ارزش جلوه دادن چیزی یاکسی بکار میرود
شیشک =گوسفند نر اماده ذبح
غروم بس= صدای رعدوبرق
فشاری = شیرهای اب عمومی نصب شده در خیابانها در قدیم
قوبله = تاول زدن دست وپا
قولمبه:کنایه زدن
قنبول = باسن بزرگ وورم کرده
قیماق= لایه چربی روی ماست
قوروت = کشک ( اشکنه قوروت= نوعی غذای محلی با کشک!
قربغ غه =قورباغه
قرشمال =کنایه از ادم بی پروا وپرسروصدایی که با شلوغ کاری کارش راپیش میبرد.
قرم دنگ =فحش است مشابه لاابالی
قوزبیت:بدترکیب
کلپسه = مارمولک
کلونگ = وررفتن به چیزی برای سر وسامان دادن به ان
کلمبزی = لقمه بزرگی که با چرخاندن چهار انگشت از طرفی وبا کمک شست از داخل بشقاب پلو میشود برداشت
کال = نارس
کو... قورت ات= پشت پا زدن به تعهدات به یک نفر (به من چه....)
کاله = باغچه
گروم بس= صدای افتادن چیزی یا کسی را نشان دادن
گرموشت = مشت گره کرده ای را که ناگهان به تخت پشت کسی وارد کنی
لمبوندن = خوردن غذای مفت
لیچه آب شدم:خیلی خیس شدم
لاخ لاخ = تک تک ( دانه به دانه )
لوخ = چوب نی نازک
مجمعه = سینی بزرگ غالبا روی کرسی ها درزمستان
مچ چد=مسجد
موس کوتقی = قمری ( نام پرنده اهلی )
مو=من
ناخون جله = ویشگون ریز
هوک چه =سکسکه
یره = همان یارو است (وقتی ضمیر دوم شخص بکارمیرود برای تحقیراست)
یه ری = همان جاری را میگویند.نسبت دونفر خانم که زن دو برادر شده باشند